کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گهیکه جان رود از چشم ناتوان بیرون

    گمان مبر که رود مهر او ز جان بیرون

    ندانم آن بت کافر نژاد یغمائی

    کی آمدست ز اردوی ایلخان بیرون

    درآن میان دل شوریده حال من گمشد

    که آردم دل شوریده زان میان بیرون

    نشان دل بمیان شما از آن آرم

    که از میان شما نیست این نشان بیرون

    سپر چه سود که در رو کشم ز تقوی و زهد

    کنون که تیر قضا آمد از کمان بیرون

    ز بسکه آتش دل خونش از جگر پالود

    زبان شمع فتادست از دهان بیرون

    حدیث زلف تو تا خامه بر زبان آورد

    فکنده است چو مار از دهن زبان بیرون

    چگونه قصه شوق تو در میان آرم

    که هست آیت مشتاقی از بیان بیرون

    چو در وفای تو خواجو برون رود ز جهان

    برد هوای رخت با خود از جهان بیرون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha