کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون سنبلت که دید سیاهی سر آمده

    وانگه کمینه خادم او عنبر آمده

    چشمت به ساحری شده در شهر روشناس

    زلفت به دلبری ز جهان بر سر آمده

    ساقی حدیث لعل لبت رانده بر زبان

    و آب حیات در دهن ساغر آمده

    ای سرو سیمتن ز کجا می‌رسی چنین

    دستی بساق بر زده و خوش برآمده

    من همچو جام باده و شمع سحرگهی

    هر دم ز دست رفته و از پا درآمده

    هر شب به مهر روی جهانتابت از فلک

    در چشم هجر دیدهٔ من اختر آمده

    بیرون ز طرهٔ تو شبی کس نشان نداد

    بر خور فکنده سایه و بس در خور آمده

    از سهم نوک ناوک خونریز غمزه‌ات

    مو بر وجود من چو سر نشتر آمده

    بی چشم نیم خواب و بنا گوش چون خورت

    خواجو ز خواب فارغ و سیر از خور آمده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha