کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبح وصل از افق مهر بر آید روزی

    وین شب تیرهٔ هجران بسر آید روزی

    دود آهی که بر آید ز دل سوختگان

    گرد آئینهٔ روی تو در آید روزی

    هر که او چون من دیوانه ز غم کوه گرفت

    سیلش از خون جگر بر کمر آید روزی

    وانکه او سینه نسازد سپر ناوک عشق

    تیر مژگان تواش بر جگر آید روزی

    می‌رسانم بفلک ناله و می‌ترسم از آن

    که دعای سحرم کارگر آید روزی

    عاقبت هر که کند در رخ و چشم تو نگاه

    هیچ شک نیست که بیخواب و خور آید روزی

    هست امیدم که ز یاری که نپرسد خبرم

    خبری سوی من بیخبر آید روزی

    بفکنم پیش رخش جان و جهان را ز نظر

    گرم آن جان جهان در نظر آید روزی

    همچو خواجو برو ای بلبل و با خار بساز

    که گل باغ امیدت ببر آید روزی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha