کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شبست و خلوت و مهتاب و ساغر ای بت ساقی

    بریز خون صراحی بیار باده باقی

    خوشا بوقت سحر بر سماع بلبل شب خیز

    شراب راوقی از دست لعبتان رواقی

    تو خضر وقتی و شب ظلمتست در قدح آویز

    که باده آب حیاتست خاصه از لب ساقی

    نوای نغمهٔ عشاق از اصفهان چه خوش آید

    مرا که میل عراقست و شاهدان عراقی

    دوای درد جدایی کجا به صبر توان کرد

    بیار شربت وصل ار طبیب درد فراقی

    مقیم طاق دو ابروی تست مردم چشمم

    وگر چه جفت غمم بیتو در زمانه تو طاقی

    کجا بگرد سمندت رسد پیادهٔ مسکین

    بدین صفت که تو گردون خرام برق براقی

    تو آفتاب بلندی ولی زوال نداری

    تو ماه مهرفروزی ولی بری ز محاقی

    تو خون خواجو اگر می‌خوری غریب نباشد

    که از نتیجهٔ خونخواران جنگ براقی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha