کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش می‌کردم سوال از جان که آن جانانه کو

    گفت بگذر زان بت پیمان شکن پیمانه کو

    گفتمش پروانهٔ شمع جمال او منم

    گفت اینک شمع را روشن ببین پروانه کو

    گفتمش دیوانهٔ زنجیر زلفش شد دلم

    گفت اینک زلف چون زنجیر او دیوانه کو

    گفتمش کی موی او در شانه ما اوفتد

    گفت بی او نیست یک مو در دو عالم شانه کو

    گفتمش در دامی افتادم ببوی دانه‌ئی

    گفت عالم سربسر دامست آخر دانه کو

    گفتمش دردانهٔ دریای وحدت شد دلم

    گفت در دریا شو و بنگر که آن دردانه کو

    گفتمش نزدیک ما بتخانه و مسجد یکیست

    گفت عالم مسجدست ای بی بصر بتخانه کو

    گفتمش ما گنج در ویرانهٔ دل یافتیم

    گفت هر کنجی پر از گنجی بود ویرانه کو

    گفتمش کاشانه جانانه در کوی دلست

    گفت خواجوگر تو زانکوئی بگو جانانه کو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha