کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن عید نیکوان بدر آمد بعیدگاه

    تابنده رخ چو روز سپید از شب سیاه

    مانند باد می‌شد و می‌کرد دمبدم

    در آب رود مردمک چشم من شناه

    او باد پای رانده و ما داده دل بباد

    او راه برگرفته و ما گشته خاک راه

    بودی دو هفته کز بر من دور گشته بود

    بعد از دو هفته یافتمش چون دو هفته ماه

    فارغ ز آب چشم اسیران دردمند

    ویمن ز دود آه فقیران داد خواه

    از خط سبز او شده چشم امید من

    چون چشم عاصیان سیه از نامهٔ گناه

    من همچو صبح چاک زده جیب پیرهن

    او را چو آفتاب ز دیبای چین قباه

    من در گمان که ماه نواست آنکه بینمش

    برطرف جبهه یا خم آن ابروی دوتاه

    چون تشنه کو نظر کند از دور در زلال

    می‌کرد چشمم از سر حسرت درو نگاه

    ناگه در آن میانه بخواجو رسید و گفت

    کز عید گه کنون که رخ آری بخانگاه

    باید که قطعه‌ئی بنویسی و در زمان

    از راه تهنیت بفرستی ببزم شاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha