کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشا کشته برطرف میدان او

    بخون غرقه در پای یکران او

    خدنگی که گردد ز شستش رها

    کنم دیده را جای پیکان او

    بشمشیر کشتن چه حاجت که صید

    حریصست بر تیر باران او

    برآنم چو شرطست درکیش ما

    که قربان شوم پیش قربان او

    مرا در جهان خود دلی بود و بس

    کنون خون شد از درد هجران او

    ره کعبهٔ وصل نتوان برید

    که حدی ندارد بیابان او

    گرت جوشن از زهد و تقوی بود

    ز جان بگذرد تیر مژگان او

    به دوران او توبهٔ اهل عشق

    ثباتی ندارد چو پیمان او

    ز مستان او هوشمندی مجوی

    که مستند از چشم مستان او

    مگر او کنون دست گیرد مرا

    که از دست رفتم ز دستان او

    گرم چون قلم تیغ بر سر زند

    نپیچم سر از خط فرمان او

    شهیدست و غازی بفتوی عشق

    چو شد کشته خواجو بمیدان او

    چه حاجت که پیدا بگوید که اشک

    گواهست بر درد پنهان او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha