کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عجب از قافله دارم که بدر می‌نشود

    تا ز خون دل من مرحله تر می‌نشود

    خاطرم در پی او می‌رود از هر طرفی

    گر چه از خاطر من هیچ بدر می‌نشود

    آنچنان در دل و چشمم متصور شده است

    کز برم رفت و هنوزم ز نظر می‌نشود

    دست دادیم ببند تو و تسلیم شدیم

    چاره‌ئی نیست چو دستم بتو در می‌نشود

    صید را قید چه حاجت که گرفتار غمت

    گر بتیغش بزنی جای دگر می‌نشود

    هر شب از ناله من مرغ بافغان آید

    وین عجب‌تر که ترا هیچ خبر می‌نشود

    عاقبت در سر کار تو کنم جان عزیز

    چکنم بی تو مرا کار بسر می‌نشود

    روز عمرم ز پی وصل تو شب شد هیهات

    وین شب هجر تو گوئی که سحر می‌نشود

    کاروان گر به سفر می‌رود از منزل دوست

    دل برگشتهٔ خواجو بسفر می‌نشود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha