کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای دلم را شکر جان‌پرورت چون جان عزیز

    خاک پایت همچو آب چشمهٔ حیوان عزیز

    عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست

    در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز

    یک زمان آخر چو مهمان توام خوارم مکن

    زانکه باشد پیش ارباب کرم مهمان عزیز

    خستگان زنده‌دل دانند قدر درد عشق

    پیش صاحب درد باشد دارو و درمان عزیز

    گر من بیچاره نزدیک تو خوارم چاه نیست

    دور نبود گر ندارد بنده را سلطان عزیز

    آب چشم و رنگ روی ما ندارد قیمتی

    زانکه نبود گوهر اندر بحر و زر در کان عزیز

    زلف کافر کیش او ایمان من بر باد داد

    ای عزیزان پیش کافر کی بود ایمان عزیز

    گر ترا خواجو نباشد آبروئی در جهان

    عیب نبود زانکه نبود گنج در ویران عزیز

    بر سر میدان عشقش جهان برافشان مردوار

    قلب دشمن نشکند آنرا که باشد جان عزیز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha