کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما قدح کشتی و دل را همچو دریا کرده‌ایم

    چون صدف دامن پر از للی لالا کرده‌ایم

    خرقهٔ صوفی بخون چشم ساغر شسته ایم

    دین و دنیا در سر جام مصفا کرده‌ایم

    عیب نبود گر ترنج از دست نشناسیم از آن

    کز سر دیوانگی عیب زلیخا کرده‌ایم

    تا سواد خط مشکین تو بر مه دیده‌ایم

    سر سودای ترا نقش سویدا کرده‌ایم

    وصف گلزار جمالت در گلستان خوانده‌ایم

    بلبل شوریده را سرمست و شیدا کرده‌ایم

    راستی را تا ببالای تو مائل گشته‌ایم

    خانهٔ دل را چو گردون زیر و بالا کرده‌ایم

    هرشبی از مهر رخسار تو تا هنگام صبح

    دیدهٔ اختر فشانرا در ثریا کرده‌ایم

    با شکنج زلف مشک آسای عنبر سای تو

    هیچ بوئی می‌بری کامشب چه سودا کرده‌ایم

    اشک خواجو دامن دریا از آن گیرد که ما

    از وطن با چشم گریان رو بدریا کرده‌ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha