کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خویش را در کوی بیخویشی فکن

    تا ببینی خویشتن بی خویشتن

    جرعه‌ئی برخاک می خواران فشان

    آتشی در جان هشیاران فکن

    هر کرا دادند مستی در ازل

    تا ابد گو خیمه بر میخانه زن

    مرغ نتواند که در بندد زبان

    صبحدم چون غنچه بگشاید دهن

    باد اگر بوی تو بر خاکم دمد

    همچو گل برتن بدرانم کفن

    از تنم جز پیرهن موجود نیست

    جان من جانان شد و تن پیرهن

    آنچنان بدنام و رسوا گشته‌ام

    کز در دیرم براند بر همن

    سر عشق از عقل پرسیدن خطاست

    روح قدسی را چه داند اهرمن

    جز میانش بر بدن یک موی نیست

    وز غم او هست یک مویم بدن

    باغبان از نالهٔ ما گومنال

    ما نه امروزیم مرغ این چمن

    معرفت خواجو ز پیر عشق جوی

    تا سخن ملک تو گردد بی سخن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha