کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترا که گفت که قصد دل شکستهٔ ما کن

    چو زلف سر زده ما را فرو گذار و رها کن

    نه عهد کردی و گفتی که با تو کینه نورزم

    بترک کینه کن اکنون و عهد خویش وفا کن

    بهرطریقی که دانی مراد خاطر ما جوی

    بهر صفت که تو دانی تدارک دل ما کن

    ز ما چو هیچ نیاید خلاف شرط محبت

    مرو بخشم و ره صلح گیر و ترک جفا کن

    وگر چنانکه دلت می کشد به بادهٔ صافی

    بگیر خرقهٔ صوفی و می بیار و صفا کن

    ز بهر خاطرم ای هدهد آن زمان که توانی

    بعزم گلشن بلقیس روی سوی سبا کن

    چو ره بمنزل قربت نمی‌برند گدایان

    بچشم بنده نوازی نظر بحال گدا کن

    چه زخمها که ندارم ز تیغ هجر تو بر دل

    بیا و زخم مرا مرهمی بساز و دواکن

    هر آن نماز که کردی بکنج صومعه خواجو

    رضای دوست بدست آر ورنه جمله قضا کن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha