کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم

    تحفهٔ جان جهان جان و جهان آوردیم

    چون نمی‌شد ز در کعبه گشادی ما را

    رخت خلوت بخرابات مغان آوردیم

    شمع جانرا ز قدح در لمعان افکندیم

    مرغ دل را ز فرح در طیران آوردیم

    جم را از جگر سوخته دلخون کردیم

    شمع را از شرر سینه بجان آوردیم

    ورق نسخهٔ رویت بگلستان بردیم

    باز مرغان چمن را بفغان آوردیم

    شمه‌ئی از رخ و بالای بلندت گفتیم

    آب با روی گل و سرو روان آوردیم

    چون قلم پیش همه خلق سیه روی شدیم

    بسکه وصف خط سبزت بزبان آوردیم

    هیچ زر در همیان نیست بدین سکه که ما

    از رخ زرد بسوی همدان آوردیم

    پیش خواجو که نشانش ز عدم می‌دادند

    از دهانت سر موئی بنشان آوردیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha