کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آورده ایم روی بسوی دیار خویش

    باشد که بنگریم دگر روی یار خویش

    صوفی و زهد و مسجد و سجاده و نماز

    ما و می مغانه و روی نگار خویش

    چون زلف لیلی از دو جهان کردم اختیار

    مجنونم ار ز دست دهم اختیار خویش

    کردم گذار برسرکویش وزین سپس

    تا خود چه بر سرم گذرد از گذار خویش

    چون هیچ برقرار نمی‌ماند از چه روی

    ماندست بیقراری من برقرار خویش

    زانرو که هر چه دیده‌ام از خویش دیده‌ام

    هر دم کنم ز دیده سزا در کنار خویش

    در بندگی چو کار من خسته بندگیست

    تا زنده‌ام چگونه کنم ترک کار خویش

    چون ما شکار آهوی شیرافکن توئیم

    گر می‌کشی بدور میفکن شکار خویش

    خواجو چو کرده‌ئی سبق خون دل روان

    از لوح کائنات فرو شو غبار خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha