کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز لعلم ساغری در ده که چون چشم تو سرمستم

    وگر گویم که چون زلفت پریشان نیستم هستم

    کنون کز پای می‌افتم ز مدهوشی و سرمستی

    بجز ساغر کجا گیرد کسی از همدمان دستم

    اگر مستان مجلس را رعایت می‌کنی ساقی

    ازین پس بادهٔ صافی بصوفی ده که من مستم

    منه پیمانه را از دست اگر با می سری داری

    که من یکباره پیمانرا گرفتم جام و بشکستم

    مریز آب رخم چون من بمی آب ورع بردم

    ز من مگسل که از مستی ز خود پیوند بگسستم

    اگر من دلق ازرق را بمی شستم عجب نبود

    که دست از دنیی و عقبی بخوناب قدح شستم

    چه فرمائی که از هستی طمع برکن که برکندم

    چرا گوئی که تا هستی بغم بنشین که بنشستم

    اسیر خویشتن بودم که صید کس نمی‌گشتم

    چو در قید تو افتادم ز بند خویشتن رستم

    مبر آبم اگر گشتم چو ماهی صید این دریا

    که صد چون من بدام آرد کسی کو می‌کشد شستم

    خیال ابرویت پیوسته در گوش دلم گوید

    کزان چون ماه نو گشتم که در خورشید پیوستم

    چو باد از پیش من مگذر وگر جان خواهی از خواجو

    اشارت کن که هم دردم بدست باد بفرستم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha