به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گشت معلوم کنون قیمت ایام وصال
که وصالت متصور نشود جز بخیال
گر میسر نشود با توام امکان وصول
نیست ممکن که فراموش کنم عهد وصال
هر سحر چاک زنم دامن جانرا چون صبح
تا گریبان تو شد مطلع خورشید جمال
هست چون خال سیاه تو مرا روز سپید
گشت چون زلف تو آشفته مرا صورت حال
شکرت شور جهانی و جهانی مشتاق
عالمی تشنه و عالم همه پرآب زلال
تا نگوئی که حرامست مرا بیتو نظر
که حرامست نظر بیتو و می با توحلال
تنم از شوق جمالت شده از مویه چو موی
دلم از درد فراقت شده از ناله چو نال
قامتم نون و دل از غم شده چون حلقهٔ میم
لیک برحال دلم جیم سر زلف تو دال
نه بحالم نظری میکنی ای نرگس چشم
نه ز حالم خبری میدهی ای مشکین خال
مهر من برمه رویت نپذیرد نقصان
مهر را گرچه میسر نشود دفع زوال
عیش من بی لب شیرین تو تلخست ولیک
تو ملولی و مرا هست ز غیر تو ملال
ظاهر آنست که از خود برود بلبل مست
چو نسیم چمن آرد نفس باد شمال
خوش بود نالهٔ عشاق بهنگام صبوح
خواجو ار عاشقی از پردهٔ عشاق بنال
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.