کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دگر وجود ندارد لطیفه‌ئی ز دهانش

    ز هیچکس نشنیدم دقیقه‌ئی چومیانش

    چه آیتست جمالش که با کمال معانی

    نمی‌رسد خرد دوربین بکنه بیانش

    اگر چه پسته دهان در جهان بسند ولیکن

    بخندهٔ نمکین پسته کم بود چو دهانش

    چگونه شرح دهد خامه حال ریش درونم

    چنین که خون سیه می‌رود ز تیغ زبانش

    شبان تیره خیالست خوابم از غم هجران

    ولی چه سود که سلطان چه غم بود ز شبانش

    کجا سفینهٔ صبرم ازین میان بدر افتد

    چرا که بحر مودت نه ممکنست کرانش

    کسی که با تو زمانی دمی برآورد از دل

    برون رود ز دل اندیشهٔ زمین و زمانش

    گمان مبر که روان نبود آب چشم من آندم

    که بوستان وجودم نماند آب روانش

    لطیفه‌ئیکه رود در بیان نالهٔ خواجو

    برآور از دل و در دم بسمان برسانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha