کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر او سخن نگوید سخنست در دهانش

    وگر او کمر نبندد نظرست در میانش

    من اگر بخنده گویم دهنش به پسته ماند

    مشنو که هیچ نبود بلطافت دهانش

    برو ای رقیب و برمن سردست بیش مفشان

    که به آستین غبارم نرود ز آستانش

    چو طبیب ما ندارد غم حال دردمندان

    بگذار تا بمیرم بر چشم ناتوانش

    اگر او بقصد جانم کمر جفا ببندد

    چکنم که جان شیرین نکنم فدای جانش

    بت عنبرین کمندم بدو حاجب کمانکش

    چو کمین گشود گفتم نکشد کسی کمانش

    به چه وجه صورتی کاین همه باشدش معانی

    صفتش کنم که هستم متحیر از بیانش

    بکجا روم چه گویم ز رخش نشان چه جویم

    که برون ز بی نشانی ندهد کسی نشانش

    غم دل بخامه گفتم که بیان کنم ولیکن

    نبود مبارک آنکس که سیه بود زبانش

    بخرد چگونه جوئی ز کمند او رهائی

    که خلاص ازو میسر نشود بعقل و دانش

    چو در اوفتد سحرگه سخن از فغان خواجو

    دم صبح گو هوا گیر و به آسمان رسانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha