کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر چه تنگست دلم چون دهن خندانش

    دل فراخست در آن سنبل سرگردانش

    هر کجا می‌رود اندر دل ویران منست

    گنج لطفست از آن جای بود ویرانش

    برو ای خواجه مرا چند ملامت گوئی

    هر که در بحر بمیرد چه غم از بارانش

    درد صاحبنظران را بدوا حاجت نیست

    عاشق آنست که هم درد بود درمانش

    هدف ناوک او سینهٔ من می‌باید

    تا بجای مژه در دیده کشم پیکانش

    هر که را دست دهد طلعت یوسف در چاه

    خوشتر از مملکت مصر بود زندانش

    حاصل از عمر گرامی چو همین یک نفسست

    اگرت هم نفسی هست غنیمت دانش

    در ره عشق مسلمان نتوان گفت او را

    که به کفر سر زلفت نبود ایمانش

    پیش روی تو چه حاجت که بود شمع بپای

    چون بمجلس بنشینی نفسی بنشانش

    کشتی از ورطهٔ عشقت نتوان برد برون

    زانکه بحریست که پیدا نبود پایانش

    میل خواجو همه خود سوی عراقست مگر

    صبر ایوب خلاصی دهد از کرمانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha