به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گوئی بت من چون ز شبستان بدر آید
حوریست که از روضهٔ رضوان بدر آید
دیگر متمایل نشود سرو خرامان
چون سرو من از خانه خرامان بدر آید
هر صبحدم آن ترک پری رخ ز شبستان
چون چشمهٔ خورشید درخشان بدر آید
آبیست که سرچشمهاش از آتش سینهست
اشکم که ازین دیدهٔ گریان بدر آید
تا کی کشم از سوز دل این آه جگر سوز
هر چند که دود از دل بریان بدر آید
شرطست نه بر چشمه که بر چشم نشانند
مانند تو سروی که ز بستان بدر آید
زینسان که دلم در رسن زلف تو آویخت
باشد که از آن چاه ز نخدان بدر آید
گر نرگس خونخوار تو خون دل من ریخت
شک نیست که بس فتنه ز مستان بدر آید
آید همه شب زلف سیاه تو بخوابم
تا خود چه ازین خواب پریشان بدر آید
از کوی تو خواجو بجفا باز نگردد
بلبل چه کند گر ز گلستان بدر آید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.