کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برو ای خواجه و شه را بگدا باز گذار

    مهربانی کن و مه را بسها باز گذار

    تو که یک ذره نداری خبر از آتش مهر

    ذره بی سر و پا را بهوا باز گذار

    چند چون مرغ کنی سوی گلستان پرواز

    راه آمد شد بستان بصبا باز گذار

    من چو بی یار سر از پای نمی‌دانم باز

    آن صنم را بمن بی سر و پا باز گذار

    ای مقیم در خلوتگه سلطان آخر

    منزل خویشتن امشب بگدا باز گذار

    از گل و بلبل اگر برگ و نوا می‌طلبی

    همچو نی درگذر از برگ و نوا باز گذار

    ز پی نافه چین گر بختا خواهی رفت

    چین گیسوی بتان گیر و خطا باز گذار

    عاشقانرا به جز از درد نباشد درمان

    دردی درد بدست آر و دوا باز گذار

    گرت از ابر گهربار حیا می‌باشد

    خون ببار از مژهٔ چشم و حیا باز گذار

    هر که از مروه صفا می‌طلبد گو به صبوح

    بادهٔ صاف طلب دار و صفا باز گذار

    چون دم از بحر زنم دیدهٔ خواجو گوید

    که ازین پس سخن بحر بما باز گذار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha