به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
صبا نسیم سر زلف آن نگار گرفت
بگاه بام دلم در نوای زیر آمد
چو بلبل سحری نالهای زار گرفت
چو آن نگار جفا پیشه دست من نگرفت
بسا که چهرهام از خون دل نگار گرفت
سرشک بود که او روی ما نگه میداشت
چه اوفتاد که او هم ز ما کنار گرفت
مگیر زلف سیاهش ببوی دانه خال
که بهر مهر نشاید میان مار گرفت
دلم چو بی رخ زیبای او کنار نداشت
قرار در خم آن زلف بیقرار گرفت
ز روزگار نه بس بود جور و غصه مرا
که چشم شوخ تو هم خوی روزگار گرفت
شکنج موی تو آورد ماه را در دام
کمند زلف تو خورشید را شکار گرفت
بخواب نرگس مست تو ناتوان دیدم
ز جام بادهٔ سحرش مگر خمار گرفت
درون خاطر خواجو حریم حضرت تست
بجز تو کس نتواند درو قرار گرفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.