کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر دلم روز وداع از پی محمل می‌شد

    تو مپندار که آن دلبرم از دل می‌شد

    هیچ منزل نشود قافله از آب جدا

    زانکه پیش از همه سیلاب بمنزل می‌شد

    گفتم از محمل آن جان جهان برگردم

    پایم از خون دل سوخته در گل می‌شد

    راستی هر که در آن سرو خرامان می‌دید

    همچو من فتنه بر آن شکل و شمائل می‌شد

    ساربان خیمه برون می‌زد و اینم عجبست

    که قیامت نشد آنروز که محمل می‌شد

    قاتلم می‌شد و چون خون ز جراحت می‌رفت

    جان من نعره زنان از پی قاتل می‌شد

    همچو بید از غم هجران دل من می‌لرزید

    کان سهی سرو خرامان متمایل می‌شد

    پند عاقل نکند سود که در بند فراق

    دل دیوانه ندیدیم که عاقل می‌شد

    بگذر از خویش که بی قطع مسالک خواجو

    هیچ سالک نشنیدیم که واصل می‌شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha