کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد

    از پی دل بشد و سوخته پر باز آمد

    گرچه سر تا قدم از آتش غم سوخته بود

    رفت و صد باره از آن سوخته‌تر باز آمد

    هر که بیند من بی برگ و نوا را گوید

    یا رب این خسته جگر کی ز سفر باز آمد

    سرتسلیم چو بر خط عبودیت داشت

    چون قلم رفت بهر سوی و به سر باز آمد

    عجب آن نیست که شد با لب خشک از بردوست

    عجب اینست که با دیدهٔ تر باز آمد

    هر که را بیخبر افتاد ز پیمانهٔ عشق

    تو مپندار که دیگر به خبر باز آمد

    ای گل از پرده برون آی که مرغ سحری

    همره قافلهٔ باد سحر باز آمد

    عیب خسرو مکن ای مدعی و تلخ مگوی

    گر ز شور لب شیرین ز شکر باز آمد

    آنکه مرغ دلش از حسرت گل پر می‌زد

    همچو بلبل ز چمن رفت و دگر باز آمد

    گر به تیغش بزنی باز نیاید ز نظر

    هر که چون مردمک دیده نظر باز آمد

    خیز خواجو که چواشک از سر زر در گذریم

    تا نگویند که شد وز پی زر باز آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha