به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ماه من مشک سیه در دامن گل میکند
سایبان آفتاب از شاخ سنبل میکند
گر چه از روی خرد دور تسلسل باطلست
خط سبزش حکم بر دور تسلسل میکند
هرگز از جام می لعلش نمیباشد خمار
می پرستی کو ببادامش تنقل میکند
راستی را شاخ عرعر میدرفشد همچو بید
کان سهی سرو روان میل تمایل میکند
جادوی چشمش قلم در سحر بابل میکشد
سبزی خطش سزا در دامن گل میکند
آنکه ما را میتواند سوختن درمان ما
میتواند ساختن لیکن تغافل میکند
گفت اگر کام دلت باید ز وصلم جان بده
میدهم گر لعل جان بخشش تقبل میکند
در برم دل همچو مهر از تاب لرزان میشود
چون فراق آنمه تابان تحمل میکند
نرگسش گوید که فرض عین باشد قتل تو
جان برشوة میدهم گر این تفضل میکند
ای گل ار برگ نوای بلبل مستت بود
باد پندار ار صبا انکار بلبل میکند
گر ندارد با دل سرگشتهٔ خواجو نزاع
هندوی زلفش چرا بر وی تطاول میکند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.