خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۹۰: ماه من مشک سیه در دامن گل میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماه من مشک سیه در دامن گل می کند سایبان آفتاب از شاخ سنبل می کند گر چه از روی خرد دور تسلسل باطلست خط سبزش حکم بر دور تسلسل می کند هرگز از جام می لعلش نمی باشد خمار می پرستی کو ببادامش تنقل می کند راستی را شاخ عرعر می درفشد همچو بید کان سهی سرو روان میل تمایل می کند جادوی چشمش قلم در سحر بابل می کشد سبزی خطش سزا در دامن گل می کند آنکه ما را می تواند سوختن درمان ما می تواند ساختن لیکن تغافل می کند گفت اگر کام دلت باید ز وصلم جان بده می دهم گر لعل جان بخشش تقبل می کند در برم دل همچو مهر از تاب لرزان می شود چون فراق آنمه تابان تحمل می کند نرگسش گوید که فرض عین باشد قتل تو جان برشوة می دهم گر این تفضل می کند ای گل ار برگ نوای بلبل مستت بود باد پندار ار صبا انکار بلبل می کند گر ندارد با دل سرگشتهٔ خواجو نزاع هندوی زلفش چرا بر وی تطاول می کند خواجوی کرمانی