به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود
جانم چو شمع از آتش دل در گداز بود
در انتظارصید تذرو وصال تو
چشمم ز شام تا بگه صبح باز بود
از من مپرس حال شب دیر پای هجر
از بهرآنکه قصه آن شب دراز بود
من در نیاز بودم و اصحاب در نماز
لیکن نیاز من همه عین نماز بود
میساختم چو بربط و میسوختم چو عود
زیرا که چارهٔ دل من سوز و ساز بود
در اصل چون تعلق جانی حقیقتست
مشنو که عشق لیلی و مجنون مجاز بود
ترک مراد چون ز کمال محبتست
جم را گمان مبر که به خاتم نیاز بود
پیوسته با خیال حبیب حرم نشین
جان اویس بلبل بستان راز بود
خواجو کدام سلطنت از ملک هر دو کون
محمود را ورای وصال ایاز بود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.