کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی رخ حور بجنت نفسی نتوان بود

    بر سر آتش سوزنده بسی نتوان بود

    من نه آنم که بود با دگری پیوندم

    زانکه هر لحظه گرفتار کسی نتوان بود

    با توام گر چه بگیسوی تو دستم نرسد

    با تو هر چند که بی دسترسی نتوان بود

    یکدمم مرغ دل از خال تو خالی نبود

    لیکن از شور شکر با مگسی نتوان بود

    تا بود یکنفس از همنفسی دور مباش

    گر چه بی همنفسی خود نفسی نتوان بود

    در چنین وقت که مرغان همه در پروازند

    بی پر و بال اسیر قفسی نتوان بود

    خیز خواجو سر آبی طلب و پای گلی

    که درین فصل کم از خار و خسی نتوان بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha