کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی گلبن وصلت بگلستان نتوان بود

    بی شمع جمالت بشبستان نتوان بود

    ای یار عزیز ار نبود طلعت یوسف

    با مملکت مصر به زندان نتوان بود

    در ظلمت اگر صحبت خضرت ندهد دست

    موقوف لب چشمهٔ حیوان نتوان بود

    دریاب که سیلاب سرشکم بشد از سر

    پیوسته چنین غرقهٔ طوفان نتوان بود

    بی رایحهٔ زلف تودر فصل بهاران

    از باد هوا خادم ریحان نتوان بود

    ور در سرآن زلف پریشان رودم دل

    از بهر دل خسته پریشان نتوان بود

    خاموش نشاید شدن از نالهٔ شبگیر

    زیرا که کم از مرغ خوش الحان نتوان بود

    صوفی اگر از می نشکیبد چه توان کرد

    با ساغر می منکر مستان نتوان بود

    تا خرقه بخون دل پیمانه نشوئی

    با پیر مغان بر سر پیمان نتوان بود

    خواجو چه نشینی که گر ایوب صبوری

    چندین همه در محنت کرمان نتوان بود

    رو ساز سفر ساز که از آرزوی گنج

    بی برگ درین منزل ویران نتوان بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha