کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دردا که یار در غم و دردم بماند و رفت

    ما را چو دود بر سر آتش نشاند و رفت

    مخمور بادهٔ طرب انگیز شوق را

    جامی نداد و زهر جدائی چشاند و رفت

    گفتم مگر بحیله بقیدش در آورم

    از من رمید و توسن بختم رماند و رفت

    چون صید او شدم من مجروح خسته را

    در بحر خون فکند و جنیبت براند و رفت

    جانم چو رو به خیمه روحانیان نهاد

    تن را در این حظیره سفلی بماند و رفت

    خون جگر چون در دل من جای تنگ یافت

    گلگون ز راه دیده ز صحرا براند رفت

    گل در حجاب بود که مرغ سحرگهی

    آمد بباغ و آنهمه فریاد خواند و رفت

    چون بنده را سعادت قربت نداد دست

    بوسید آستانه و خدمت رساند و رفت

    برخاک آستان تو خواجو ز درد عشق

    دامن برین سراچه خاکی فشاند و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha