کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه بادست اینکه می‌آید که بوی یار ما دارد

    صبا در جیب گوئی نافهٔ مشک ختا دارد

    بطرف بوستان هرکس بیاد چشم می‌گونش

    مدام ار می نمی‌نوشد قدح بر کف چرا دارد

    چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می‌گردد

    شود جانان خویش آنکس که جانی آشنا دارد

    از آن دلبستگی دارد دل ما با سر زلفش

    که هرتاری ز گیسویش رگی با جان ما دارد

    من از عالم به جز کویش ندارم منزلی دیگر

    ولی روشن نمی‌دانم که او منزل کجا دارد

    برآنم کابر گرینده از این پس پیش اشک من

    حدیث چشم سیل افشان نراند گر حیا دارد

    مرا در مجلس خوبان سماع انس کی باشد

    که چون سروی برقص آید مرا از رقص وا دارد

    اگر برگ گلت باشد نوا از بینوائی زن

    که از بلبل عجب دارم اگر برگ و نوا دارد

    وگر مرغ سلیمانرا بجای خود نمی‌بینم

    بجای خود بود گر باز آهنگ سبا دارد

    اگر چون من بسی داری بدلسوزی و غمخواری

    بدین بیچاره رحم آور که در عالم ترا دارد

    ز خواجو کز جهان جز تو ندارد هیچ مطلوبی

    اگر دوری روا داری خدا آخر روا دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha