کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ماه من دوش سر از جیب ملاحت برکرد

    روز روشن ز حیا چادر شب برسر کرد

    اندکی گل برخ خوب نگارم مانست

    صبحدم باد صبا دامن او پر زر کرد

    نتوانم که برآرم نفسی بی لب دوست

    که قضا جان مرا در لب او مضمر کرد

    پسته را با دهن تنگ تو نسبت کردم

    رفت در خنده ز شادی مگرش باور کرد

    هر زمان سنبل هندوی تو درتاب شود

    که خرد نسبتم از بهر چه با عنبرکرد

    آبرویم شده بر باد ز بی سیمی بود

    سیم اشکست که کار رخ من چون زر کرد

    هر میی کز کف ساقی غمت کردم نوش

    گوئیا خون جگر بود که در ساغر کرد

    دل خواجو که بجان آمده بود از غم عشق

    خون شد امروز و سر از چشمهٔ چشمش برکرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha