کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ

    بجز صراحی و مطرب مخوا همدم هیچ

    بیا و بادهٔ نوشین روان بنوش که هست

    بجنب جام می لعل ملکت جم هیچ

    مجوی هیچ که دنیا طفیل همت اوست

    که پیش همت او هست ملک عالم هیچ

    غمست حاصلم از عشق و من بدین شادم

    که گر چه هست غمم نیست از غمم غم هیچ

    دلم ز عشق تو شد قطره‌ئی و آنهم خون

    تنم ز مهر تو شد ذره‌ای و آنهم هیچ

    غمم بخاک فرو برد و هست غمخور باد

    دلم بکام فرو رفت و نیست همدم هیچ

    تنم چوموی پر از تاب و رنج و دوری خم

    ولی میان تو یک موی اندر و خم هیچ

    از آن دوای دل خسته در جهان تنگست

    که نیستش به جز از پستهٔ تو مرهم هیچ

    دم از جهان چه زنی همدمی طلب خواجو

    بحکم آنکه جهان یکدمست و آندم هیچ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha