کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت

    جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت

    چون سر زلف پریشان من سودائی را

    داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت

    خلعت وصل چو بر قامت من راست ندید

    برتنم پیرهن صبر قباکرد و برفت

    عهد می‌کرد که از کوی عنایت نروم

    عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت

    هدهد ما دگر امروز نه بر جای خودست

    باز گوئی مگر آهنگ سبا کرد و برفت

    ما نه آنیم که از کوی وفایش برویم

    گر چه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفت

    چون مرا دید که بگداختم از آتش مهر

    همچو ماه نوم انگشت نما کرد و برفت

    می‌زدم در طلبش داو تمامی لیکن

    مهرهٔ مهر برافشاند و دغا کرد و برفت

    آن ختائی بچه چون از برخواجو برمید

    همچو آهوی ختن عزم ختا کرد و برفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha