کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیشب دلم ز ملک دو عالم خبر نداشت

    جانم ز غم برآمد و از غم خبر نداشت

    آنرا که بود عالم معنی مسخرش

    دیدم به صورتی که ز عالم خبر نداشت

    دلخسته‌ئی که کشته شمشیر عشق شد

    زخمش بجان رسید و ز مرهم خبرنداشت

    مستسقی که تشنهٔ دریای وصل بود

    بگذشت آبش از سر و از یم خبر نداشت

    دل صید عشق او شد وآگه نبود عقل

    افتاد جام و خرد شد و جم خبر نداشت

    جم را چو گشت بی خبر از جام مملکت

    خاتم ز دست رفت و ز خاتم خبر نداشت

    عیسی که دم ز روح زدی گو ببین که من

    دارم دمی که آدم از آن دم خبر نداشت

    خواجو که گشت هندوی خال سیاه دوست

    دل را به مهره داد و ز ارقم خبر نداشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha