کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای فدای قامتت هر سرو بستانی که هست

    در حیا از چشم من هر ابر نیسانی که هست

    باز داده خط بخون وز شرمساری گشته آب

    جام یاقوت ترا هر راح ریحانی که هست

    نرگس سرمست مخمور تو بیمارست از آن

    سر در افکندست زلفت از پریشانی که هست

    خاتم لعل ترا چون شد مسخر ملک جم

    صید زلفت گشت هر دیو سلیمانی که هست

    راستی را بندهٔ شمشاد بالای توام

    ورنه من آزادم از هر سرو بستانی که هست

    لشکر عشق توام تا خیمه زد در ملک دل

    کس درو منزل نمی‌سازد ز ویرانی که هست

    چون شود یاقوت لؤلؤ پرورت گوهرفشان

    آب گردد از حیا هر گوهر کانی که هست

    هندوی آتش پرست کافر زلفت مقیم

    خون خلقی می‌خورد از نا مسلمانی که هست

    در دلت مهر از چه رو جویم چو می‌دانم که چیست

    بنده را بیدل چرا گوئی چو می‌دانی که هست

    ناشنیده از کمال حسن لیلی شمه‌ئی

    عیب مجنون می‌کند دانا ز نادانی که هست

    چشم خواجو چون شود دور از رخت گوهرفشان

    اوفتد خون در دل هر لعل رمانی که هست

    روح را در حالت آرد چون شود دستانسرای

    بلبل بستان طبعش از خوش الحانی که هست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha