به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ترا که طرهٔ مشکین و خط زنگاریست
چه غم ز چهره زرد و سرشک گلناریست
فغان ز مردم چشمت که خون جانم ریخت
چه مردمیست که در عین مردم آزاریست
از آن دو چشم توانای ناتوان عجبست
که خون خسته دلانش غذای بیماریست
بیا که در غم هجر تو کار دیدهٔ من
ز شوق لعل روان برقدت گهرباریست
ندانم این نفس روح بخش جان پرور
نسیم زلف تو یا بوی مشک تاتاریست
شنیدهام که ز زر کارها چو زر گردد
مرا چو زر نبود چاره ناله و زاریست
به حضرتی که شهانرا مجال گفتن نیست
چه جای زاری سرگشتگان بازاریست
مده بدست سر زلف دوست خواجو دل
که کار سنبل هندوی او سیه کاریست
چنین که طرهٔ او را شکسته میبینی
بزیر هر سرمویش هزار طراریست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.