کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حذر کن ز یاری که یاریش نیست

    بشودست از آنکو نگاریش نیست

    چه ذوقش بود بلبل ار در چمن

    گلی دارد و گلعذاریش نیست

    خرد راستی را نهالی خوشست

    ولیکن به جز صبر باریش نیست

    مبر نام مستی که شرب مدام

    بود کار آنکس که کاریش نیست

    مده دل بدنیا که در باغ عمر

    گلی کس نبیند که خاریش نیست

    نیابی به جز بادهٔ نیستی

    شرابی که رنج خماریش نیست

    مرا رحمت آید بر آنکو چو من

    غمی دارد و غمگساریش نیست

    بدینسان که کافور او در خطت

    عجب گر زعنبرغباریش نیست

    به بازار او نقد قلبم درست

    روانست لیکن عیاریش نیست

    کجا اوفتم زین میان بر کنار

    که بحر مودت کناریش نیست

    اگر زانکه خواجو بری شد ز خویش

    چه شد حسرت خویش باریش نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha