خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۰۰: حذر کن ز یاری که یاریش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حذر کن ز یاری که یاریش نیست بشودست از آنکو نگاریش نیست چه ذوقش بود بلبل ار در چمن گلی دارد و گلعذاریش نیست خرد راستی را نهالی خوشست ولیکن به جز صبر باریش نیست مبر نام مستی که شرب مدام بود کار آنکس که کاریش نیست مده دل بدنیا که در باغ عمر گلی کس نبیند که خاریش نیست نیابی به جز بادهٔ نیستی شرابی که رنج خماریش نیست مرا رحمت آید بر آنکو چو من غمی دارد و غمگساریش نیست بدینسان که کافور او در خطت عجب گر زعنبرغباریش نیست به بازار او نقد قلبم درست روانست لیکن عیاریش نیست کجا اوفتم زین میان بر کنار که بحر مودت کناریش نیست اگر زانکه خواجو بری شد ز خویش چه شد حسرت خویش باریش نیست خواجوی کرمانی