کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر سردر آورد سرم آنجا که پای اوست

    ور سر کشد تنعم من در جفای اوست

    گر می‌برد ببندگی و می‌کشد ببند

    آنست رای اهل مودت که رای اوست

    هر چند دورم از رخ او همچو چشم بد

    پیوسته حرز بازوی جانم دعای اوست

    هیچم بدست نیست که در پایش افکنم

    الا سری که پیشکش خاک پای اوست

    گر مدعای کشتهٔ شاهد شهادتست

    دعوی چه حاجتست که شاهد گوای اوست

    از هر چه بر صحایف عالم مصورست

    حیرت در آن شمایل حیرت فزای اوست

    تا دیده دیده است رخ دلربای او

    دل در بلای دیده و جان در بلای اوست

    در هر زبان که می‌شنوم گفتگوی ماست

    در هر طرف که می‌شنوم ماجرای اوست

    خواجو کسی که مالک ملک قناعتست

    شاه جهان بعالم معنی گدای اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha