کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیش ازین بی همدمی در خانه نتوانم نشست

    بر امید گنج در ویرانه نتوانم نشست

    در ازل چون با می و میخانه پیمان بسته‌ام

    تا ابد بی باده و پیمانه نتوانم نشست

    ایکه افسونم دهی کز مار زلفش سر مپیچ

    بر سر آتش بدین افسانه نتوانم نشست

    مرغ جان را تا نسوزد ز آتش دل بال و پر

    پیش روی شمع چون پروانه نتوانم نشست

    در چنین دامی که نتوان داشت اومید خلاص

    روز و شب در آرزوی دانه نتوانم نشست

    منکه در زنجیرم از سودای زلف دلبران

    بی پریروئی چنین دیوانه نتوانم نشست

    آتش عشقش دلم را زنده می‌دارد چو شمع

    ورنه زینسان مرده دل در خانه نتوانم نشست

    یکنفس بی‌اشک می‌خواهم که بنشینم ولیک

    در میان بحر بی دردانه نتوانم نشست

    اهل دل گویند خواجو از سر جان برمخیز

    چون نخیرم زانکه بی‌جانانه نتوانم نشست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha