کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بوقت صبح چو آن سرو سیمتن بنشست

    ز رشک طلعت او شمع انجمن بنشست

    فشاند سنبل و چون گل زغنچه رخ بنمود

    کشید قامت و چون سرو در چمن بنشست

    ز برگ لالهٔ سیراب و شاخ شمشادش

    بریخت آب گل و باد نارون بنشست

    نشست و مشعله از جان بیدلان برخاست

    برفت و مشعلهٔ عمر مرد و زن بنشست

    بگوی کان مگس عنبرین ببوی نبات

    چرا برآن لب لعل شکرشکن بنشست

    چه خیزدار بنشینی که تا تو خاسته‌ئی

    کسی ندید که یکدم خروش من بنشست

    مگر بروی تو بینم جهان کنون که مرا

    چراغ این دل تاریک ممتحن بنشست

    خبر برید بخسرو که در ره شیرین

    غبار هستی فرهاد کوهکن بنشست

    ز خانه هیچ نخیزد سفر گزین خواجو

    که شمع دل بنشاند آنکه در وطن بنشست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha