کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نظری کن اگرت خاطر درویشانست

    که جمال تو ز حسن نظر ایشانست

    روی ازین بندهٔ بیچارهٔ درویش متاب

    زانکه سلطان جهان بندهٔ درویشانست

    پند خویشان نکنم گوش که بی خویشتنم

    آشنایان غمت را چه غم از خویشانست

    بده آن بادهٔ نوشین که ندارم سرخویش

    کانکه از خویش کند بیخبرم خویش آنست

    حاصل از عمر به جز وصل نکورویان نیست

    لیکن اندیشه ز تشویش بد اندیشانست

    نکنم ترکش اگر زانکه به تیرم بزند

    خنک آن صید که قربان جفا کیشانست

    مرهمی بردل خواجو که نهد زانکه طبیب

    فارغ از درد دل خستهٔ دل ریشانست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha