کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هیچ می‌دانی چرا اشکم ز چشم افتاده است

    زانک پیش هرکسی راز دلم بگشاده است

    کارم از دست سر زلف تو در پای اوفتاد

    چاره کارم بساز اکنون که کار افتاده است

    هر زمان از اشک میگون ساغرم پر می‌شود

    خون دل نوشم تو پنداری مگر کان باده است

    بیوفائی چون جهان دل بر تو نتوانم نهاد

    ای خوشا آنکس که او دل بر جهان ننهاده است

    حیرت اندر خامهٔ نقاش بیچونست کو

    راستی در نقش رویت داد خوبی داده است

    از سرشکت آب رویم پیش هر کس زان سبب

    بر دو چشمش جای می‌سازم که مردم زاده است

    دست کوته کن چو خواجو از جهان آزاده‌وار

    سرو تا کوتاه دستی پیشه کرد آزاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha