کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    فروغ عارض او یا سپیده سحرست

    که رشک طلعت خورشید و طیرهٔ قمرست

    لطیفه‌ئیست جمالش که از لطافت و حسن

    ز هر چه عقل تصور کند لطیف‌ترست

    برون ز نرگس پرخواب و روی چون خور دوست

    گمان مبر که مرا آرزوی خواب و خورست

    ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم

    چونیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست

    اگر چه مایهٔ خوبی لطافتست ولیک

    ترا ورای لطافت لطیفهٔ دگرست

    بدین صفت زتکبر بدوستان مگذر

    اگر چه عمر عزیزی و عمر بر گذرست

    بهر کجا که نظر می‌کنم ز غایت شوق

    خیال روی توام ایستاده در نظرست

    اگر تو شور کنی من ترش نخواهم شد

    که تلخ از آن لب شیرین مقابل شکرست

    ز بی زریست که آب رخم رود بر باد

    اگر چه کار رخ از سیم اشک همچو زرست

    مرا هر آینه لازم بود جلای وطن

    چرا که مصلحت کار بیدلان سفرست

    ز بحر شعر مر او را بسی غنیمتهاست

    که از لطافت خواجو سفینه پرگهرست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha