خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۳۳: فروغ عارض او یا سپیده سحرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فروغ عارض او یا سپیده سحرست که رشک طلعت خورشید و طیرهٔ قمرست لطیفه ئیست جمالش که از لطافت و حسن ز هر چه عقل تصور کند لطیف ترست برون ز نرگس پرخواب و روی چون خور دوست گمان مبر که مرا آرزوی خواب و خورست ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم چونیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست اگر چه مایهٔ خوبی لطافتست ولیک ترا ورای لطافت لطیفهٔ دگرست بدین صفت زتکبر بدوستان مگذر اگر چه عمر عزیزی و عمر بر گذرست بهر کجا که نظر می کنم ز غایت شوق خیال روی توام ایستاده در نظرست اگر تو شور کنی من ترش نخواهم شد که تلخ از آن لب شیرین مقابل شکرست ز بی زریست که آب رخم رود بر باد اگر چه کار رخ از سیم اشک همچو زرست مرا هر آینه لازم بود جلای وطن چرا که مصلحت کار بیدلان سفرست ز بحر شعر مر او را بسی غنیمتهاست که از لطافت خواجو سفینه پرگهرست خواجوی کرمانی