کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به بوستان جمالت بهار بسیارست

    ولیک با گل وصل تو خار بسیارست

    مدام چشم تو مخمور و ناتوان خفتست

    چه حالتست که او را خمار بسیارست

    میم ز لعل دل افروز ده که جان‌افزاست

    وگرنه جام می خوشگوار بسیارست

    خط غبار چه حاجت بگرد رخسارت

    که از تو بردل ما خود غبار بسیارست

    مرا بجای توای یار یار دیگر نیست

    ولی ترا چو من خسته یار بسیارست

    بروزگار مگر حال دل کنم تقریر

    که بردلم ستم روزگار بسیارست

    زخون دیدهٔ فرهاد پاره‌های عقیق

    هنوز بر کمر کوهسار بسیارست

    صفیر بلبل طبعم شنو وگرنه بباغ

    نوای قمری و بانگ هزار بسیارست

    چه آبروی بود بر در تو خواجو را

    که در ره تو چو او خاکسار بسیارست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha