کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مگذار مطرب را دمی کز چنگ بنهد چنگ را

    در آبگون ساغر فکن آن آب آتش رنگ را

    جام صبوحی نوش کن قول مغنی گوش کن

    درکش می و خاموش کن فرهنگ بی‌فرهنگ را

    عامان کالانعام را در کنج خلوت ره مده

    الا ببزم عاشقان خوبان شوق شنگ را

    ساقی می چون زنگ ده کائینهٔ جان منست

    باشد که بزداید دلم ز آئینه جان زنگ را

    پر کن قدح تا رنگ زرق از خود فرو شویم به می

    کز زهد ودلق نیلگون رنگی ندیدم رنگ را

    آهنگ آن دارد دلم کز پرده بیرون اوفتد

    مطرب گر این ره میزند گو پست گیر آهنگ را

    فرهاد شورانگیز اگر در پای سنگی جان بداد

    گفتار شیرین بی سخن در حالت آرد سنگ را

    آهوی چشمت با من ار در عین روبه بازی است

    سر پنجهٔ شیر ژیان طاقت نباشد رنگ را

    خواجو چو نام عاشقان ننگست پیش اهل دل

    گر نیک‌نامی بایدت در باز نام و ننگ را

    *****

    خواجو چو این ایام را دیگر نخواهی یافتن

    باری بهر نوعی چرا ضایع کنی ایام را

    گر کامرانی بایدت کام از لب ساغر طلب

    ور جان رسانیدی بلب از دل طلب کن کام را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha