کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    طره مشکین نباشد بر رخ جانان غریب

    زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب

    ای که گفتی گرد لعلش خط مشگین از چه روست

    خضر نبود برکنار چشمهٔ حیوان غریب

    گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن

    در بهاران نبود از مرغ چمن افغان غریب

    سنبلش بی‌وجه نبود گر بود شوریده حال

    زانک افتادست چون هند و بترکستان غریب

    ور دلم در چین زلفش بس غریب افتاده است

    در دلم نبود غمش چون گنج در ویران غریب

    برغریبان رحمت آور چون غریبی در جهان

    زانک نبود از خداوند کرم احسان غریب

    چشم مستت گر بریزد خون هر بیچاره‌ئی

    چاره نبود زانک نبود فتنه از مستان غریب

    گر به شمشیرم کشی حکمت روان باشد ولیک

    بر گدا گر رحمت آرد نبود از سلطان غریب

    در رهت خواجو بتلخی جان شیرین داد و رفت

    هر گز آمد در دلت کایا کجا رفت آن غریب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha