خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۶: طره مشکین نباشد بر رخ جانان غریب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طره مشکین نباشد بر رخ جانان غریب زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب ای که گفتی گرد لعلش خط مشگین از چه روست خضر نبود برکنار چشمهٔ حیوان غریب گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن در بهاران نبود از مرغ چمن افغان غریب سنبلش بی وجه نبود گر بود شوریده حال زانک افتادست چون هند و بترکستان غریب ور دلم در چین زلفش بس غریب افتاده است در دلم نبود غمش چون گنج در ویران غریب برغریبان رحمت آور چون غریبی در جهان زانک نبود از خداوند کرم احسان غریب چشم مستت گر بریزد خون هر بیچاره ئی چاره نبود زانک نبود فتنه از مستان غریب گر به شمشیرم کشی حکمت روان باشد ولیک بر گدا گر رحمت آرد نبود از سلطان غریب در رهت خواجو بتلخی جان شیرین داد و رفت هر گز آمد در دلت کایا کجا رفت آن غریب خواجوی کرمانی